بقای یک ماراتن ۱۲ ساعته توايلايت: «چشمانم میسوزد، اما لعنت به آن، باز هستند»
جارد ریچاردز، هوادار توايلايت، برای بیستمین سالگرد کتاب استفانی مهیر به تماشای ماراتن پنج فیلم در سینما میرود. این گزارش تجربه طاقتفرسای بیدار ماندن تا سپیدهدم و فضای خاص هواداران را روایت میکند.

تجربه ماراتن ۱۲ ساعته توايلايت
این گزارش به تجربه شخصی جارد ریچاردز در یک ماراتن سینمایی ۱۲ ساعته از تمامی پنج فیلم سری توايلايت میپردازد که به مناسبت بیستمین سالگرد انتشار کتاب استفانی مهیر در سینما ریتز راندویک سیدنی برگزار شد. شرکتکنندگان از ساعت ۸:۳۰ شب جمعه تا ۸ صبح شنبه را در سینما گذراندند و فیلمها را پشت سر هم تماشا کردند. فضای سینما در ساعات پایانی به دلیل خستگی شدید شرکتکنندگان بسیار غیرعادی و شبیه به فرودگاه پس از تاخیرهای طولانی شده بود.
- شرکتکنندگان شامل طیف وسیعی از هواداران نسل Z، آلفا (با همراهی بزرگترها) و تعدادی از هزارهها بودند
- واکنشهای جمعی به صحنههای معروف فیلمها مانند فریاد "تو به بچه من لقب هیولاى لخ نس دادى؟" از جمله لحظات به یاد ماندنی بود
- استراتژیهای بقا شامل چرتهای کوتاه، تغییر به لباس خواب و مصرف کافئین بود
- بازگشت توايلايت به عنوان یک پدیده کالت کامپ در میان نسل جوان از طریق تیکتاک مورد توجه قرار گرفته است
- فیلم سوم (کسوف) توسط برخی از شرکتکنندگان به عنوان "کسلکنندهترین" قسمت معرفی شد
«چیزی در مورد توايلايت به شدت کمپ و مسخره وجود دارد» - فبی «چشمانم میسوزد، اما لعنت به آن، باز هستند» - ایزابلا
در پایان ماراتن، به بازماندگان گواهی completion اهدا شد و جارد با صورت پُر از گلیتر در آفتاب صبح تنها ماند.
