چارلی چاپلین: خاطرات دوران هیزمشکنی در لندن
بخش سیزدهم خودزندگینامه چارلی چاپلین که در آن به دوران سخت کودکی پس از بستری شدن مادرش در تیمارستان و اشتغال به کار هیزمشکنی میپردازد.

خاطرات کودکی چارلی چاپلین از هیزمشکنی
در این بخش از خودزندگینامه چارلی چاپلین، او به دوران سختی پس از بستری شدن مادرش در تیمارستان اشاره میکند. چاپلین جوان برای فرار از دارالایتام هانول به کار هیزمشکنی در طویلهای در پشت خیابان کنینگتونرود مشغول میشود. او با دو هیزمشکن همکار میشود که مردمانی مهربان و آرام بودند و چاپلین از کار دستهجمعی در کپر لذت میبرد.
- زندگی در فقر شدید با لباسهای پاره و کفش فرسوده
- همکاری با دو هیزمشکن و یادگیری مهارت شکستن چوب
- توصیف دقیق شخصیتهای همکاران و شرایط زندگی سخت
- تجربه ناهارهای ساده اما صمیمی با پنیر رندهشده و نان
- حملههای صرع یکی از همکاران و نحوه برخورد با آن
«برای یک بار چای خوردن چطور است؟» - این جمله کارفرما هنگام استفاده از قوطی شیر خالی برای نوشیدن چای «مادرم دیوانه شد و مجبور شدیم او را به تیمارستان بفرستیم!» - پاسخ چاپلین به برادرش سیدنی
با بازگشت برادرش سیدنی از سفر دریایی، چاپلین امیدوار میشود که شرایط زندگیشان بهبود یابد.
