نمایشی که زندگی مرا تغییر داد: «در انتظار گودو به من آموخت که کمتر، بیشتر است»
تجربه تماشای نمایش «در انتظار گودو» در مدرسه وستمینستر در سال ۱۹۶۸ که مفهوم «کمتر، بیشتر است» را به مایکل زیلخا آموخت و او را در موسیقی و زندگی بیپروا کرد.

تأثیر در انتظار گودو بر زندگی هنری
مایکل زیلخا، که در سیستم مدرسه فرانسوی بزرگ شده بود، با تماشای تولید مدرسهای نمایش «در انتظار گودو» ساموئل بکت در سال ۱۹۶۸ در مدرسه وستمینستر، دنیای جدیدی از تئاتر را کشف کرد. این نمایش که با حضور نیجل پلانر در نقش لاکی اجرا میشد، با وجود «کمبود» عمل دراماتیک مرسوم، او را مجذوب خود کرد. زیلخا تحت تأثیر این ایده قرار گرفت که «هیچ چیز واقعاً لازم نیست اتفاق بیفتد» و همین بینش، بعدها بر رویکرد او در تولید موسیقی و کار با گروههای زیر نظر زد رکوردز تأثیر گذاشت.
- کشف جهان جدید: انتقال از تئاتر کلاسیک فرانسه به абстраکسیونیسم بکت
- فلسفه «کمتر، بیشتر است»: تأثیر بر ایزوله کردن سازها در میکس موسیقی
- شخصیتهای زنده: رابطه ولادیمیر و استراگون مانند یک زوج قدیمی
- بیقاعدگی هنری: آموختن که در هنر لازم نیست قواعد مرسوم رعایت شود
- ترس از شکست: تأثیر فلسفه بکت در کاهش نگرانی از失敗
«من عاشق این ایده بودم که هیچ چیز واقعاً لازم نیست اتفاق بیفتد» «این نمایش مرا بیپروا کرد چون اگر به جهانبینی بکت باور داشته باشید، لازم نیست نگران شکست باشید»
این تجربه نه تنها درک زیلخا از تئاتر را متحول کرد، بلکه به عنوان «دروازهای» برای کشف آثار نمایشنامهنویسان بزرگی مانند پینتر و آزبورن تبدیل شد و در نهایت، بر کل مسیر حرفهای او در موسیقی و نشر تأثیر گذاشت.
