بررسی کتاب «چشمان مونا» اثر توماس شلسر: درسهای هنری به شکلی دردناک ناشیانه
این رمان پرفروش فرانسوی که داستان دختری و پدربزرگش در بازدید از موزههای پاریس را روایت میکند، تلاش دارد «دنیای سوفی» هنر باشد، اما گفتگوهای آن احساساتی و سادهلوحانه است.

بررسی رمان «چشمان مونا» اثر توماس شلسر
رمان «چشمان مونا» اثر توماس شلسر که در فرانسه به موفقیت تجاری دست یافته، داستان دختری ۱۰ ساله به نام مونا را روایت میکند که به همراه پدربزرگش به نام دادِه به بازدید از موزههای معروف پاریس مانند لوور، موزه اورسی و مرکز پمپیدو میپردازد. این کتاب با هدف ارائه درکی از تاریخ هنر به سبک کتاب «دنیای سوفی» نوشته شده، اما به نظر منتقد، گفتگوهای بین شخصیتها سادهلوحانه و فاقد عمق لازم است.
- پدربزرگ داستان که خود را فردی فرهیخته میداند، بدون اجازه والدین مونا، برنامهای آموزشی برای او ترتیب میدهد
- تحلیلهای او از آثار هنری بزرگ بیشتر شبیه موعظه است تا بحثی روشنگر
- مونا به عنوان شخصیت اصلی، نقش چندانی در گفتگوها ندارد و معمولاً فقط جملههایی تاییدی بیان میکند
«این نقاشی به ما میگوید درباره لذت شگفتانگیز تصور کردن چیزها، عمیقتر و عمیقتر، و ما را به اعتماد به این قابلیت فوقالعاده دعوت میکند»
«هولی اسموکس» - جملهای که به طور غیرمحتمل از زبان پدربزرگ سالخورده نقل میشود
نویسنده اگرچه منتقد هنری قابل احترامی است، اما در قالب رمان نتوانسته مفاهیم را به شیوهای جذاب انتقال دهد. کتاب بیش از آنکه به کاوش در مسائل فکری بپردازد، به درسهای زندگیافزا متوسل میشود. در نهایت، این اثر با وجود نیت خوب، از نظر اجرایی ضعیف ارزیابی میشود.
