خاطرات پرستاری در دفاع مقدس: گاز گرفتگی مجروح و فحش به صدام
روایت حسن رحیمپور از خاطراتش به عنوان مسئول بانک خون در بیمارستانهای صحرایی جبهه. مجروحان جنگ تحمیلی، موج انفجارها، قطع عضوها و تلاش پزشکان و پرستاران برای نجات جانها در شرایط سخت.

خاطرات پرستاری در جنگ تحمیلی
کتاب «زندگی خوب بود» اثر حسن رحیمپور که توسط دفتر هنر و ادبیات مقاومت منتشر شده، خاطرات نویسنده از دوران خدمت در بیمارستانهای صحرایی جبهه را روایت میکند. رحیمپور که مسئول بانک خون بود، صحنههای دلخراش مجروحان جنگ را به تصویر میکشد. وقتی در جبهه از او خواستند وصیتنامه بنویسد، فقط سه کلمه نوشت: «زندگی خوب بود».
- مجروحانی که دچار موج انفجار شده بودند، کنترل آنها سخت بود
- پرستاران و پزشکان تحت سختترین شرایط کار میکردند
- بمباران بیمارستانها توسط نیروهای عراقی ادامه داشت
- درمان مجروحان عراقی نیز بدون تبعیض انجام میشد
- جوانانی با قطع عضو همچنان میخواستند به جبهه بازگردند
«استخوان قسمت بالای ران کیسه را پاره کرد و در یک لحظه ران پا روی زمین افتاد و کیسه خالی در دستم ماند»
«مجروح دست پرستار را گاز گرفت و باز صدام را به باد فحش و ناسزا گرفت»
این کتاب نقش کمرنگ اما حیاتی پزشکان، پرستاران و امدادگران را در تاریخ دفاع مقدس برجسته میکند.
