بحران الیگارشی نسلی در ایران: کهنسالان و حاشیهرانی جوانان
تحلیلی درباره الیگارشی نسلی در ایران که چگونه قدرت در دست کهنسالان متمرکز شده و باعث رکود فکری، نزاع نسلی و فرار مغزها میشود. نویسنده نشان میدهد که نخبهگرایی نمایشی با معیار کهنسالی جایگزین شایستگی واقعی شده است.

بحران الیگارشی نسلی در ایران
این مقاله به بررسی الیگارشی نسلی در ایران میپردازد که در آن قدرت واقعی در حوزههای مختلف سیاسی، اقتصادی، آکادمیک، هنر و ورزش در دست گروه کوچکی از افراد کهنسال باقی مانده است. نویسنده استدلال میکند که این گروه با استفاده از عبارت "نخبهگرایی نمایشی" قدرت خود را توجیه میکنند، در حالی که معیار اصلی نخبگی در جامعه ایران، کهنسالی است نه شایستگی واقعی.
- ایجاد رکود فکری و نزاع نسلی در نتیجه تمرکز قدرت
- رقابت نابرابر بین نسل جوان و کهنسالان دارای قدرت
- نادیده گرفتن نخبگان جوان بهواسطه "پدیدههای آرام و نامرئی"
- تشدید مهاجرت نخبگان به دلیل بیاعتمادی و محدودیتها
- تسلط الیگارشی کهنسال حتی در حوزههای منعطف مانند هنر و ورزش
رولف دوبلی میگوید: "ما پیامدهای چشمگیر و پرسروصدا را بیش از حد تخمین میزنیم و چیزهای ساکت یا نامرئی را کوچک میپنداریم"
رابرت میچلز در قانون آهنین الیگارشی: "هر سازمان یا نهادی سرانجام به حاکمیت الیگارشی نخبگان میانجامد"
این الیگارشی نسلی با ایجاد انحصار در نخبهگرایی، فضای نخبگانی ایران را در اختیار گرفته و با ایجاد بیاعتمادی، عامل اصلی فرار مغزها و مهاجرت نخبگان جوان شده است.
