از عهد تا عدالت: نقد الهیات صهیونی در پرتو مهدویت قرآنی
مقاله به تحلیل آیه ۵ سوره قصص میپردازد که اراده الهی برای نجات مستضعفان و انتقال قدرت به صالحان را بیان میکند. این تحلیل در برابر الهیات صهیونیستی قرار میگیرد و مفهوم عهد را از قومیت به عدالت منتقل میکند.

نقد الهیات صهیونی در پرتو مهدویت قرآنی
این مقاله به تحلیل عمیق آیه ۵ سوره قصص میپردازد که میفرماید: «وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ». نویسنده با بررسی ساختار زبانی آیه نشان میدهد که افعال مضارع به کار رفته بیانگر اراده مستمر الهی در تاریخ بشر است، نه صرفاً یک واقعه تاریخی.
- آیه سه سطح معنایی دارد: گزارش تاریخی، قانون الهی همیشگی، و تحقق در عصر ظهور
- در مقابل الهیات صهیونی که عهد را امری قومی و سرزمینی میداند، قرآن آن را بر محور عدالت بازتعریف میکند
- وراثت زمین در قرآن نه به معنای مالکیت، بلکه به معنای مسئولیتپذیری است
- امامت نتیجه رشد معنوی و اجتماعی است، نه فرمانروایی موروثی
علامه طباطبایی تأکید میکند که این آیه «جریان سنتی از سنن الهی» است سید قطب آن را «نوید دگرگونی هر نظم غیرالهی» میداند
این تحلیل نشان میدهد که قرآن با طرح این آیه، الهیات را از خدمت به قدرت سیاسی به خدمت به عدالت جهانی بازمیگرداند.
