چارلی چاپلین: سوءتغذیه مادر و خاطرات کودکی
بخشی از خودزندگینامه چارلی چاپلین که به دوران کودکی و مشکلات مادرش به علت سوءتغذیه میپردازد. این قسمت دهم از سری خاطرات نابغه سینمای جهان است.

خاطرات کودکی چارلی چاپلین از مادرش
این بخش از خودزندگینامه چارلی چاپلین به دوران کودکی او و رابطهاش با مادرش میپردازد. چاپلین که در آن زمان کودک بود، متوجه سوءتغذیه و مشکلات سلامتی مادرش نمیشد و تنها شاهد تغییرات رفتاری او بود. مادرش که به علت فقر و گرسنگی ضعیف شده بود، روزها بیحوصله در کنار پنجره مینشست و به تدریج از کارهایش بازماند. چاپلین در این بخش به دوستی با خانواده مککارتی اشاره میکند و اینکه چگونه پس از مراج خانم مککارتی، به فکر ازدواج مادرش با آقای مککارتی افتاد تا مشکلاتشان حل شود.
- چاپلین نقش کارگردان بازیهای تئاتری با دوستش والی بود
- مادرش با ساخت داستانهای طنز از رهگذران او را میخنداند
- قطع درآمد مادر و از دست دادن چرخ خیاطی نشانههای فقر بود
- چاپلین از گفتن جملات نیشدار به مادرش پشیمان است
- مادرش برای راضی کردن او اتاق را تمیز کرد despite ضعف جسمانی
«مادر! از این پس وظیفه توست که بیش از پیش آقای مککارتی را ببینی. شرط میبندم که او با تو ازدواج کند...»
«فرصتی بدین مرد بیچاره بده.»
در پایان این بخش، چاپلین با بازگشت به خانه متوجه میشود که مادرش دچار بحران روحی شده و همسایهها میگویند: «مادرت دیوانه شده است».
